امروز جمعه 14 اردیبهشت 1403 http://homeworld.cloob24.com
0

 

کهن سنگی: در حدود دو میلیون و هفتصد هزار سال قبل تا حدود دوازده هزار سال قبل -  ابزار سازی از سنگ و چوب و استخوان و چرم و فیبرهای گیاهی. پیدایش و توسعه ی زبان، هنر (نقاشی غارها در فرانسه و.)و مذهب. البته بیشتر این توسعه در ادوار پایانی عصر کهن سنگی یعنی کهن سنگی علیا به انجام رسید.

میان سنگی : در حدود دوازده هزار سال قبل تا هشت هزار سال قبل - پیدایش ابزارهای سنگی کوچک تر و ظریف تر نظیر پیکان تیر یا نیزه. ساخت اولین قایق ها و متعاقب آن پیدایش ماهی گیر. اهلی کردن سگ با انتخاب آن از میان گرگ های کمتر درنده خو.

نوسنگی: در حدود هشت هزار سال قبل تا پنج هزار سال قبل - پیدایش کشاورزی. اهلی کردن حیواناتی نظیر گاو و گوسفند و پیدایش دامپروری پس از این تحول. تولید گوشت فراوان تر و تولید و انباشت فراورده هایی مثل شیر و ماست و پشم و چرم و استخوان و نیز انبار کردن دانه های خوردنی که برای مدتی بسیار طولانی تر از گوشت قابل ذخیره سازی بودند.توسعه کشاورزی که لزوم  استقرار در یک مکان را(برای رسیدگی به زمین و داشت و برداشت و.)به وجود آورد و توسعه ی خانه سازی و ساخت و ساز بر اثر آن. پیدایش تجارت و صحنه گردانی بشر در نقش هایی مثل رهبر، مبلغ مذهبی، کشاورز، کارگر، جنگجو، شکارچی و برده.

 

0

عصر مس: از حدود 7000 تا 5500 سال قبل

اولین فلزی که به وسیله ی بشر به کار گرفته شد مس بود. این فلز چندان محکم نبود و به همین دلیل بشر به دنبال فلزی محکمتر از آن بود. تا قبل از پیدایش ترکیبات مس با فلزات دیگر بشر آن را بیشتر برای مقاصد هنری وزیبایی و تزیینات به کار می برد. مهمترین علت کشف زود هنگام مس وجود نسبتا خالص آن در اشکال طبیعی بوده است.

عصر مفرغ: از حدود 5500 تا 3500 سال قبل

بشر با ترکیب مس و قلع به فلزی محکم تر به نام مفرغ دست یافت. به نظر می رسد که بشر قلع را به دلیل پایین بودن نقطه ی ذوب آن از دیرباز می شناخته ولی پیدایش مفرغ که به نظر می رسد ابتدا در یونان صورت گرفته ارزش بیشتری به قلع داد.

عصر آهن: از حدود 3500 سال قبل

باوجود اینکه بشر در خاورمیانه از 5000 سال قبل آهن را می شناخته ولی بیشتر آنرا به عنوان یک فلز کمیاب وقیمتی به کار می برده  و اطلاعی از ویژگی های برتر آن نسبت به مفرغ نداشته است. عصر آهن یا عصر تولید انبوه آهن برای ابزار جنگی ومانند آن عملا از حدود 3500 تا 3200 سال پیش در خاورمیانه شروع شده است. این اتفاق در مناطق دیگر مثل چین دیرتر رخ داده است.

0

انقلاب کشاورزی یا انقلاب نوسنگی

جامعه ی بشری در مسیر تکامل خود در طی ده ها هزار سال به دفعات دچار تحولی محسوس و سریع به جلو شده است  که هر کدام را می توان نوعی تحول انقلابی نامید. در پس هر یک از این تحولات انقلابی یا دگر ساز اختراع یا دستاوردی به چشم می خورد. بنابراین می شود  این تحولات را تحولات کوچک یا بزرگ صنعتی نیز نامید.مثلا جامعه بشری در ابتدایی ترین شکل خود، وقتی آموخت چگونه می تواند به یاری سنگ ابزارهایی برای محافظت از خود یا شکار بسازد عملا وارد یک مرحله ی دگرساز شد که آن را  کهن سنگی می نامیم. هزاران سال بعد بشر همراه با تکامل تدریجی خود با این ضرورت مواجه شد که برای افزایش تولید خود باید ابزارهای سنگی خود را بهبود بخشد و به این ترتیب وارد مرحله ی دیگر به نام دوران میان سنگی شد. با توسعه ی باز هم بیشتر بشر  دیگر آن ابزارهای بهبود یافته نیز کفایت نمی کرد و نیاز بسیار بیشتر ی به تولید احساس می شد. این مهم با دگرگونی اساسی ابزارهای سنگی به عالی ترین شکل ممکن صورت پذیرفت و بشر به یاری این ابزارهای سنگی به دستاوردهای جدیدتری روی آورد. مهم ترین ماحصل عصر نو سنگی و تکامل هر چه بیشتر ابزارها پیدایش کشاورزی و دامپروی و استقرار بشر در یک ناحیه به جای مهاجرت دائمی برای گرد آوری و شکار بود. این تحول آنقدر دگر ساز بود که آن را انقلاب کشاورزی یا انقلاب نوسنگی می نامند. کشاورزی پدید آمد و با خود دامپروری و اسکان  مردم در مناطق خوش آب و هوا تر و ذخیره سازی آذوقه و افزایش هر چه بیشتر تولید و متعاقب آن پیدایش شغل های گوناگون و پدید امدن شهرها و روستاها را به دنبال آورد. دیگر همه ی مردم ملزم به شکار یا گرد آوری دانه های خوراکی نبودند و به این ترتیب بود که برخی از مردم به کارهای دیگری که دیگران نیاز داشتند روی آوردند. مثلا  لازم نبود همگان همه روز به نان پختن مبادرت کنند. عده یی این کار را می کردند و به این ترتیب بود که نانوایی شکل گرفت. همراه با این تحولات جمعیت بشر نیز به سرعت افزایش یافت . در محافل علمی بحثی است پیرامون اینکه کدام یک از دو تحول فوق یعنی انقلاب کشاورزی یا انقلاب نو سنگی دیگری را به دنبال آورد.  به اعتقاد نگارنده  هیچ کدام! آن که هر دوی اینها را به دنبال آورد همان تکامل بشر و نیاز بشر به تولید هر چه بیشتر بود. یعنی ضرورتی اقتصادی اجتماعی که موتور محرکه ی هر دگرگونی جامعه ی بشری تا کنون بوده است. انقلاب نو سنگی و انقلاب کشاورزی  هر دو با هم و  در پیوندی هماهنگ برای بر آوردن نیاز های بشر متمدن تر یا بر آوردن مطالبات روز افزون او پدید آمدند و همدیگر را در طی اعصار تکامل بخشیدند.

0
 

طلوع هنر همگام با طلوع بشر

به نقاشی فوق بنگرید که چه زیباست! از آن کیست؟  از آن بشر است، بشری که یکی از اجداد دوردست ما محسوب می شود ولی نامش را  نمی دانیم! کی آفریده  شده است؟ باستان شناسان می گویند حدود  پانزده هزار سال قبل! پانزده هزار سال قبل؟ پانزده هزار سال قبل؟ براستی باور کردنی نیست ولی باید پذیرفت. محل این تصویر غار آلتامیرا ست. غاری در کانتابرای اسپانیا.  فقط همین نیست.  هزاران نقاشی و نقش برجسته همچون این در دل غارهای متروک یافت می شود. نه تنها پانزده هزار سال قبل بل حتی سی هزار سال قبل، چهل هزار سال قبل. قدیمی ترین از میان آنها نقش کندی است در غار بلومبوس در جنوب آفریقا که هفتاد هزار سال قدمت دارد. هفتاد هزار سال؟ آری براستی هفتاد هزار سال. تازه  چه بسیار غارهای نکاویده یی  که بر اثر رانش زمین یا زلزله در دل خاک  مدفون شده اند و یا در زیر آب مغروق. چه بسیار حجره ها در همین غارهایی که کاویده ایم وجود دارند و به علت مسدود شدن مداخل شان برای ما  نامکشوف اند. شاید هنرهایی ، حتی،  بسیار کهن تر از غار بلومبوس وجود داشته باشند که هنوز  به چشم ما نیامده اند. آری  هنر  خیلی پیشتر از آنکه تصور کنیم پدید آمد و شاید قدمت اش دست کمی از قدمت بشر نداشته باشد. هنر، هنر است خواه  نقاشی چند رنگ و چشم نواز یک گاو میش باشد در غار آلتا میرا  خواه  نقش یا رد دست ها باشد بر دیواره ی غارهای بسیار کهن. همه ی آنها شوق بشر را برای آفریدن نشانی از  او و جهان او را نشان می دهد. این آثار که در حجره های پرت و  دور افتاده ی غارها دیده می شوند با ما سخن می گویند ولی ما هنوز نتوانسته ایم ترجمان راستین سخنان آنان باشیم. یعنی هنوز نتوانسته ایم منظور و مقصود آنان را از آفرینش این هنر ها دریابیم. دانشمندان نظرات گوناگونی برای تفسیر این هنرها مطرح کرده اند ولی گستردگی این نظریات و شدت جدال بین آنان ما را در فهم این آثار هنوز به جایی نرسانده است. این آثار در  آخرین مقطع عصر یخ  یا در عصر  کهن سنگی زبرین پدید آمدند. همان عصر ی که پیشنیان ما برای گریز از سرما و حفظ خود به دل غارها پناه آورده بودند. این غارها هم بهترین محافظ  اجداد ما  بوده اند و هم بهترین محافظ هنرشان.